dam-dash ǀ دام داش عمران

مطالب عمرانی و معماری

صفحه اصلی
صفحه اصلی
امتحانات فني
نقشه ها
کتاب و جزوه
دانستنيها
dam-dash ǀ دام داش عمران
<<دام داش>> سایت تخصصی در زمینه عمران بوده درسا و جزوه های آموزشی های کاربردی و مهم را میتوانید از این سایت دریافت کنید.
.با نظراتتون به ما امید و دلگرمی بدید تا انگیزه کافی رو داشته باشیم.
اگه هم مطلبی داشتین که احساس میکنید میتواند به ما کمک کند حتما اطلاع دهید.
مدیر مدیره!!
نظر دوستان
تبليغات
تبـــــادل لینــــک مطالـب ارســـالی شما
.:توجه:.بعد از دریافت فایل ها به رمز آن ها نیز دقت کنید
پنجشنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۵۴ ق.ظ

شعر و شوخی عمرانی

دوستان اگه شعری دارید شما برای ما بنویسید تا دیگران هم ببینند.

برای دیدن شعر ها به ادامه مطلب بروید...


یاد دارم که شبی در دل دال *** بین فولاد و بتن گشت جدال
هر دو از خستگی و کار زیاد *** بر فلک برده دو صد ناله و داد
بتنش گفت به صد خشم و خروش *** ای تو زنازکی همچون دم موش
با چنین هیکل نازک که تراست *** طاقت و تاب فشاریت کجاست
جمله نیروی فشاری به من است *** زان مرا مانده و افسرده تن است
گفت فولاد که ای یار عزیز *** این چنین سخت تو با من مستیز
من و تو راحت و آسوده بدیم *** هریکی در طرفی توده بدیم
روزی آمد بر ما صاحب کار *** با من و با تو چنین کرد قرار
که بیاییم و به هم در سازیم *** کار او زود به راه اندازیم
او به ما وعده خوبی‎ها داد *** وعده لطف و نکویی‎ها داد
گفت جای تو به بالا سازم *** بهرت از چوب متکا سازم
گرچه اول بنهاد او دو سه بند *** لیک برداشت پس از روزی چند
زان سپس ما بفتادیم به کار *** من فتادم به کشش تو به فشار
بین کنون از چه در این حال شدیم *** راست بشنو زمن، اغفال شدیم









اهل دانشگاهم      
روزگارم خوش نیست
ژتونی دارم    
خرده عقلی    
 
سر سوزن شوقی

اهل دانشگاهم پیشه ام گپ زدن است
گاه گاهی می نویسم تکلیف     
 می سپارم به شما
 تا به یک نمره ناقابل بیست   
 که در آن زندانیست    
 دلتان زنده شود
چه خیالی چه خیالی میدانم     
گپ زدن بیهوده است
خوب میدانم دانشم بیهوده است
اوستاد از من پرسید       
 چقدر نمره ز من می خواهی
من از او پرسیدم : دل خوش سیری چند

اهل دانشگاهم       
قبله ام آموزش
 جانمازم جزوه           
مشق از پنجره ها میگیرم
همه ذرات وجودم متبلور شده است
درسهایم را وقتی می خوانم      
که خروس می کشد خمیازه
 مرغ و ماهی خواب است

خوب یادم هست       
مدرسه باغ آزادی بود
درس بی کرنش می خواندیم      
نمره بی خواهش می آوردیم
تا معلم پارازیت می انداخت       
همه غش می کردیم
کلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله داشت
درس خواندن آنروز        
مثل یک بازی بود
کم کمک دور شدم از آنجا         
بار خود را بستم
عاقبت رفتم در دانشگاه          
به محیط خشن آموزش 
رفتم از پله کامپیوتر بالا
چیزها دیدم در دانشگاه
من گدایی دیدم در آخر ترم           
در به در می گشت
یک نمره قبولی می خواست

من کسی را دیدم         
از دیدن یک نمره ده 
دم دانشگاه پشتک می زد
شاعری دیدم          
هنگام خطابه    
 به خرچنگ می گفت ستاره
و اسید نیتریک را جای می می نوشید
همه جا پیدا بود           
همه جا را دیدم
بارش اشک از نمره تک           
جنگ آموزش با دانشجو
حذف یک درس به فرماندهی کامپیوتر 
فتح یک ترم به دست ترمیم        
قتل یک لبخند در آخر ترم
همه را من دیدم       
من در این دانشگاه در به در و ویرانم
من به یک نمره نا قابل ده خشنودم           
من به لیسانس قناعت دارم
من نمی خندم اگر دوست من می افتد
من نمی خندم اگر نرخ ژتون را دو برابر بکنند
 و نمی خندم اگر موی سرم می ریزد

من در این دانشگاه              
در سراشیب کسالت هستم
خوب می دانم استاد           
کی کوئیز می گیرد
برگه حذف کجاست              
سایت و رایانه آن مال من است
نقلیه
 و دانشکده از آن من است
ما بدانیم اگر سلف نباشد           
همگی می میریم
و اگر حذف نباشد         
همگی مشروطیم

           نپرسیم که در قرمه چرا گوشت نبود
            
کار ما نیست شناسایی مسئول غذا 
            
کار ما نیست شناسایی بی نظمی ها
            
 شاید اینست که در مرکز پانچ کار ما

موافقين ۱ مخالفين ۰ ۹۲/۱۲/۰۸
yasser jahanpak

نظرات سازنده شما (۰)

فعلا نظری ثبت نشده!!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی